نقد و بررسی
Love RedesignedLove Redesigned
Julian
If I ever caught on fire, Dahlia Muñoz would fan the flames with a smile.
So, when she returns to Lake Wisteria, I fully intend to avoid the interior designer.
At least until my meddling mother exploits my savior complex.
The faster I help Dahlia find her creative spark, the sooner she will leave town.
But while I was busy getting rid of Dahlia, I overlooked one potential issue.
What happens if I want her to stay?
Dahlia
People say the devil has many faces, but I know only one.
Julian Lopez―my childhood rival and family frenemy.
I vow to steer clear of him while recovering from my broken engagement, but then the billionaire makes an irresistible offer.
Renovate a historic house together and triple our profits.
Our temporary truce becomes compromised as we face years’ worth of denied attraction and mixed emotions.
Giving into our desire is inevitable…but falling in love?
That isn’t part of the plan.
جولیان اگر روزی آتش می گرفتم، داهلیا مونوز با لبخند شعله های آتش را شعله ور می کرد. بنابراین، وقتی او به دریاچه ویستریا برمی گردد، من کاملاً قصد دارم از طراح داخلی دوری کنم. حداقل تا زمانی که مادر مداخله گر من از عقده ناجی من سوء استفاده کند.
هرچه سریعتر به داهلیا کمک کنم تا جرقه خلاقیت خود را پیدا کند، زودتر شهر را ترک خواهد کرد. اما در حالی که مشغول خلاص شدن از شر دالیا بودم، یک مسئله بالقوه را نادیده گرفتم. اگر بخواهم او بماند چه اتفاقی می افتد؟ کوکب مردم می گویند شیطان چهره های زیادی دارد، اما من فقط یکی را می شناسم.
جولیان لوپز – رقیب دوران کودکی و دشمن خانواده من. عهد میکنم در حین بهبودی از نامزدی شکستهام، از او دوری کنم، اما پس از آن میلیاردر پیشنهاد مقاومتناپذیری را ارائه میکند.
یک خانه تاریخی را با هم بازسازی کنیم و سودمان را سه برابر کنیم. آتش بس موقت ما به خطر می افتد زیرا سال ها با جاذبه های انکار شده و احساسات مختلط مواجه می شویم. تسلیم شدن به خواسته ما اجتناب ناپذیر است … اما عاشق شدن؟ این بخشی از برنامه نیست
0دیدگاه