نقد و بررسی
The Snows of KilimanjaroThe Snows of Kilimanjaro
شرح کتاب THE SNOWS OF KILIMANJARO
هری، نویسنده، و همسرش، هلن، در حین سافاری در آفریقا سرگردان می شوند. یاتاقان کامیون آن ها سوخته است و هری در مورد قانقاریایی صحبت می کند که وقتی پایش را زخمش شده بود، عفونت کرد. در حالی که آن ها منتظر یک هواپیمای نجات از نایروبی هستند که گویا به موقع نمی رسد، هری وقت خود را صرف نوشیدن الکل و توهین به هلن می کند. هری به زندگی خود نگاه می کند و متوجه می شود که استعداد خود را از طریق تعلل و تجمل ازدواج با زن ثروتمندی که دوستش ندارد هدر داده است.
در حالی که هری روی تخت خود دراز می کشد، می داند که کرکس هایی در اطراف اردوگاه موقت او پرسه می زنند و یک کفتار در سایه ها کمین کرده است. هری که میداند قبل از بیدار شدن میمیرد، به خواب میرود و در خواب میبیند که هواپیمای نجات او را به قله برفی کلیمانجارو، بلندترین کوه آفریقا میبرد. قله غربی ماسایی “Ngàje Ngài” نام دارد، خانه خدا، جایی که او پلنگ افسانه ای را می بیند…..
تحلیل و بررسی کتاب THE SNOWS OF KILIMANJARO
همینگوی داستان خود را با این توصیفات شروع می کند، مشاهده ای کوتاه و صمیمانه درباره پلنگی تنها که به دنبال نوک کلیمانجارو (به معنای واقعی کلمه: “خانه خدا”) است.
سافاری آفریقایی تلاش هری برای بازگرداندن زندگی خود به مسیر بود. هری، شخصیت اصلی، زندگی پر از تنبلی، تجمل و تعلل را پیش می برد، بنابراین این سافاری مجبور شد او را به فضایل سخت کوشی، صداقت و مبارزه به عنوان گامی در مسیر درست بازگرداند. زندگی با ثروت همسرش او را در مسیر انحطاط هنری و پیوسته قرار داده است و او این را می داند.
همچنین جالب توجه این است که هری و همینگوی هر دو از “نسل گمشده” جنگ جهانی اول بودند که پس از مجروح شدن در جنگ و دیدن وحشت های جنگ مجبور به بازسازی زندگی خود شدند. برخی استدلال کردهاند که این اثر خاص منعکسکننده نگرانیهای هری و همینگوی درباره ناتمام ماندن کار به عنوان نویسنده و سبک زندگی مناسب برای یک نویسنده است که برای نوشتن روزمره مفید است.
در مورد ساختار این داستان، توجه داشته باشید که همینگوی آن را به شش بخش تقسیم میکند و در هر یک از این بخشها یک فلاش بک ( برگشت به فصل قبلی کتاب ) به صورت مورب درج میکند و پیوسته حال ناامید شده را توصیف می کند.
این داستان اولین بار در سال 1936 در یک مجله ظاهر شد و در حال حاضر آنقدر معروف شده است که در کتاب های داستان های بعدی همینگوی نیز به توصیف این کتاب پرداخته شده است.
0دیدگاه